عرفان عرفان ، تا این لحظه: 19 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

تنها دليل زنده بودنم

آنتي ويروس

              ديروز صبح كه عرفان از خواب بيدار شد گفت مامان گلوم  يه كوچولو درد داره .  گفتم اگه صبحانه بخوري و بعدش با آب نمك قرقره كني خوب ميشه . بعد از صبحانه ديدم عرفان تبلتو گرفته دستش و دهنشو باز كرده و تبلتو چسبونده به دهنش . از كارش تعجب كردم و گفتم اين چه كاريه ؟؟؟ گفت مامان آنتي ويروس تبلتمو باز كردم ،  ميخوام ببينم اين آنتي ويروس ميتونه ويروسهاي گلوي منم  پيدا كنه ؟؟؟؟ من: 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂 عرفانم  تو فقط گاهی برام بخند تو که می خندی دنیای جهنمی بهشت موعود می شه برام تو فقط گاهی برام بخ...
11 مهر 1394

عكس عرفان در گوشي بابام

اين عكسا تو گوشي بابا بود كه نمي دونم چه وقت بابا و عرفان دوتايي رفتن ائل گلي و بابا از عرفان عكس گرفته از شواهد پيداست كه واس ورزش صبحگاهي رفتن اونجا اما مسئله اي كه ذهنمو درگير كرده  اينه كه  چرا عرفان  با كفش تابستوني رفته ورزش عايا ؟؟                             عرفان گلم :  ای زندگـــــــی و  تن و توانم همه تو جانی و دلی، ای دل و جانم همه تو تو هستی من شدی، ازآنی همه من من نیست شدم در تو، ازآنم همه تو ...
9 مهر 1394

عرفان و هليا

                                    صبح روز عيد قربان كه رفته بوديم خونه ي عمه ام واس ديدن مادربزرگم كه اونجا بودن . هليا جون( نوه ي عمه ام )  از عرفان ما خوشش اومد و همش كنار عرفان  نشست . ( بس كه پسر من طرفدار داره فك كنم كانديدا  بشه رأي بياره  )                                                             &n...
8 مهر 1394

جلد كردن كتابهاي كلاس پنجم عرفان

عرفان عزيزم : آرزویم این است که دلت خوش باشد، نرود لحظه ای از صورت ماهت لبخند،  نشود غصه دمی نزدیکت، لحظه هایت همه زیبا باشند، از خدا می خواهم که تو را سالم و خوشبخت بدارد همه عمر و نباشی دلتنگ                                           وقتي داشتم كتاباي عرفانو جلد ميگرفتم ياد  كتاب دفترهاي خودم افتادم كه مامانم برام جلد ميگرفت  منم مينشستم كنارش و كتابو ميگرفتم تا مامان راحت تر بتونه چسب بزنه .   آره خوب يادمه قديما يكي از...
5 مهر 1394

روز عيد قربان 94

روز عيد قربان خاله وحيده اينا  گوسفند قربوني كرده بودن  و به همين مناسبت آبگوشت درستيده بودن و  جمعه نهار ،  همه رو دعوت كرده بودن ويلاي عمو محمد واس صرف آبگوشت  . تعدادمون زياد بود و آبگوشت رو در قابلمه ي بزرگ درستيده بود كه من ديدم بهترين فرصته يه عكس از آبگوشت بگيرم و بذارم در وبم  تا  اونايي كه ميگن آبگوشت با لپه و مرغ درست ميشه بيان و  ببينن كه از قديم الايام آبگوشت با نخود وگوشت درست ميشه : عرفانم همش يا مشغول بازي  واليبال بود  كه  اجازه نميداد ازش  يه عكس درست و درمون بگيرم             ...
4 مهر 1394

روز اول مهر

در بنفشه زار چشم تو من زبهترین بهشت ها گذشته ام من به بهترین بهار ها رسیده ام ای غم توهمزبان بهترین دقایق حیات من لحظه های هستی من از تو پرشده ست...... عرفان جونم ورودت به كلاس پنجم مبارك اينم عكس هايي كه مامان روز اول( کلاس پنج )مدرسه از عرفان گرفته :             عرفان با همه ي دوستهاي پارسالش در يك كلاس افتادن لباس فرم مدرسه ي امسال عرفان بر خلاف سال هاي قبل كه همش پارچه اي  يا كتاني بود ، امسال شلوارشون لي سرمه اي  و   ژاكتش  كاموايي هست كه به نظر من خيلي فكر خوبي هست و صبح ها كه هوا سرده  ...
4 مهر 1394

آماده شدن عرفان برا رفتن به مدرسه - روز اول مهر

اينم از چهارشنبه اول مهر كه عرفان مثل سال قبل مونده بود خونه ي بابا و با تشريفات كامل رفته بود مدرسه : نگين صبحي بعد از اينكه عرفان لباس هاي مدرسه اش رو پوشيده ازش عكس گرفته و مامان هم از زير قرآن ردش كرده و براش صدقه گذاشته كنار  بعدم صبحونه ي عرفان رو دادن و براش شير و كيك خريدن گذاشتن كيفش  . بايد اعتراف كنم كه اگه عرفانو از  خونه ميبردم مدرسه خيلي از اين كارها يادم نبود . آخه نه كه چهار ماه تعطيل بود ، از عادت در اومدم كه بچه رو چطور  بفرستم مدرسه  اينم بابا كه منتظر نشسته تو ماشين تا مامان و عرفانو ببره مدرسه و بعدم خودش بره مدرسه ي خودش  مامان ، با...
4 مهر 1394